![]() |
پاسخ:
1ـ خداوند متعال در این باره فرموده است: « إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فيما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ ــــ (به ياد آوريد) هنگامى را كه خدا به عيسى فرمود: «من تو را برمىگيرم و به سوى خود، بالا مىبرم و تو را از كسانى كه كافر شدند، پاك مىسازم؛ و كسانى را كه از تو پيروى كردند، تا روز رستاخيز، برتر از كسانى كه كافر شدند، قرار مىدهم؛ سپس بازگشت شما به سوى من است و در ميان شما، در آنچه اختلاف داشتيد، داورى مىكنم.» (آلعمران:55)
الف ـ از این آیه نه مرگ آن حضرت قابل اثبات است نه عدم مرگ ایشان ؛ آنچه از این آیه بر می آید این است که آن حضرت از عالم مادّه فراتر رفته است. در روایات نیز تصریح شده که آن جناب دوباره به عالم مادّه بازخواهد گشت ؛ همان گونه که نبیّ اکرم (ص) به معراج رفت و بازگشت.
ب ـ همچنین هیچ شاهدی در این آیه نیست که نشان دهد عیسی (ع) به معنای مکانی کلمه نزد خداست. نهایت چیزی که از این آیه می توان فهمید این است که آن حضرت نوعی معراج داشته است. در روایات اهل بیت (ع) نیز تصریح شده که آن جناب به آسمان چهارم عروج نموده است. امّا اینکه خدا از عروج به آسمان چهارم تعبیر به « رافِعُكَ إِلَيَّ ــ تو را به سوی خود بالا می برم » نمود ، به این خاطر است که آسمان چهارم از آسمانهای ملکوتی می باشد و عالم ملکوت به خاطر نداشتن قیود زمانی و مکانی و مادّی ، از حیث رتبه ی وجودی ، به وجود خدا که وجود بی قید می باشد ، نزدیکتر است.
تفصیل این مطلب در نامه نهم حضرت عالی که راجع به معراج نبوی بود بیان شد و همانجا تببین گردید که معراج در مکان نبوده و تقرّب مطرح در آن نیز مکانی نیست ، بلکه تقرّب در رتبه ی وجودی و به معنی رهایی از قیدها است.
2ـ امّا اینکه گفته می شود معراج ، جسمانی است ، به این معناست که سیر معراجی در عالم مادّه با جسم مادّی است و در عالم ملکوت با جسم ملکوتی و در عالم جبروت با جسم جبروتی است و فراتر از آن با وجود الهی و اسمائی است که نه جسم است نه روح مجرّد بلکه حقیقتی است که تشریح آن برای افراد نا آشنا با عرفان نظری مقدور نیست .
در نظر سطحی و عرفی ، مادّه و جسم یک چیزند ولی باید توجّه داشت که از نگاه حکمای اسلامی جسم و مادّه یکی نیستند. لذا جسم می تواند بدون مادّه نیز موجود باشد ؛ همانگونه که ما در خواب ، افراد را با جسمشان می بینیم در حالی که آن اجسام شبح گون دارای مادّه نیستند. همچنین وقتی ما موجودات مادّی را در ذهن خود تصوّر می کنیم دقیقاً مثل موجودات خارجی جسم می باشند ولی مادّه ندارند. در عالم ملکوت نیز جسم وجود دارد لکن مادّه و حرکت و زمان در آن راه ندارد و این سه از خواصّ مادّه هستند نه از خواصّ جسم. در عالم جبروت نیز اجسام عقلیّه وجود دارند که از هر گونه شکل و رنگ و اندازه منزّه بوده جسم صرف می باشند ؛ امّا با کما تأسف تصوّر این حقیقت برای غیر حکما ، که از سالها تمرین عقلی حکما محروم بوده اند ، کاری است بسیار دشوار.
نظرات شما عزیزان:

